بخش دوم این ماجرا همان جنبههای عملی این جامعه است که میتوان به طرح دیدگاهها، چارچوبها، استراتژیها و خط مشیهای اجرائی آن- به عنوان مثال طرحها و چارچوبهای اتحادیه اروپا به عنوان یک نمونه عملی در این مورد-اشاره کرد. در این مقاله سعی داریم تنها به بخش اول یعنی به طرح نظریات و دیدگاههای رایج جامعه اطلاعاتی بپردازیم.
اگر شما مدتهاست که به مطالعه و اندیشههای فلسفی مشغولید در این مورد که پاسخ درست با طرح یک پرسش درست و دقیق آغاز میشود، همداستانید و حتما به این گفته مارتین هایدگر متفکر معاصر آلمانی که «پرسش تقوای تفکر است»، باور دارید، از اینرو ابتدا سعی داریم این پرسش را مطرح کنیم که جامعه اطلاعاتی چیست؟ تا بهاین طریق از چرایی و چیستی آن با خبر شویم. برای اطلاع حاصل کردن از چیستی جامعه اطلاعاتی آن را از منظر صاحب نظران و اندیشمندان این حوزه مطرح میکنیم.
اطلاعات یکی از شعارهای دوران ماست. واژه جامعه اطلاعاتی مانند واژههایی نظیر جامعه صنفی، جامعه فرهنگی و هزاران گونه ترکیب دیگر، صرفا از واژه «جامعه » و واژه دیگر؛ یعنی «اطلاعات» تشکیل نشده است.
امروزه از جامعه اطلاعاتی چیزی مجزا از این مراد میکنیم، چرا که این واژه مربوط به دوران زندگی ما میشود و ما در این دوران با مظاهر آن مانند اینترنت، کانالهای ماهوارهای، آموزش وپرورش و هزاران نمود و نشانه این جامعه روبهرو هستیم.
هرچند شاید به نظر برسد که مظاهر این جامعه آن طور که باید در جوامع پیشرفته قابل لمس نیست، لیکن به هر حال امروزه در هر خانه یک کامپیوتر شخصی(PC) متصل به اینترنت و گوشیهای تلفن همراه مجهز به انواع سرویسهای شبکه تلفن سیار مانند MMS، GPRS و سیستمهای چند رسانهای (مولتی مدیا) و رادیو و تلویزیون و روزنامهها و مجلات و هزاران گونه دیگر را پیش چشم داریم.
براستی امروزه اطلاعات وجه تخصیص یافته جامعهای است که ما در آن زندگی میکنیم. پس بهتر است درک بهتری از مشخصات و نظریات رایج در مورد آن داشته باشیم تا بهتر بتوانیم با مواهب آن آشنا شویم.
واژه اطلاعات (Information) را به «دانش چیزی که بیان شده»، «دانشی که از طریق تجربه یا مطالعه کسب شده» تعریف کردهاند. همانطور که ملاحظه میشود، در تمامی این تعاریف، ما نیازمندیم تا دانش را دوباره تعریف کنیم.در تعریف دانش آوردهاند: «آگاهی یا آشنایی حاصل از تجربه،... دامنه اطلاعات فرد» یا «نکات، احساسات، یا تجربههای معلوم برای فرد یا اطلاعات خاص دوباره یک موضوع».
همانطور که ملاحظه میشود رابطه بین دانش و اطلاعات رابطه مبهم، پیچیده و نامعینی است. از اینرو این تعاریف خیلی دقیق نیستند. به نظر میرسد رابطه دانش و اطلاعات همانند رابطه تصدیق و تصور در منطق است، زیرا هر دو از جنس علم هستند، لیکن یکی تنها تصور و دریافت غیر قطعی و غیریقینی راجع به چیزی است و دومی (تصدیق) فرا رفتن از این مرحله و درک آن براساس سلسلهای از استدلال و براهین است که منجر به فهم موضوع شده است.
لذا دانش نتیجه نوعی کوشش و فعالیت از طریق روشهای مختلف و رسیدن به چیزی است که ذهن راجع به آن قانع میشود. حتی مهندسان و دانشمندان علوم رایانه قائلاند که فرآیندی فرا رونده از داده (data) و اطلاعات (Infotmation) و رسیدن به دانش قابل ترسیم است.
از نظر آنها داده، اطلاعات خام و پردازش نشده است ولی اطلاعات حاوی دادههای مفید پردازش شده است، اما دانش دارای ماهیتی عالیتر بوده و در نتیجه انجام روندهای استنتاجی و استدلالی توسط مهندسی دانش در سیستمهای انفورماتیکی شده است.
به هر حال، در جامعه اطلاعاتی مراد از اطلاعات، پیام یا هر آن چیزی است که به اختیار یا بدون اختیار راجع به چیزی است؛ لیکن آنچه بیشتر از اطلاعات مراد میشود، همه آن اخبار یا پیامی است که از طریق رسانهها خصوصا رادیو، تلویزیون، روزنامهها، آموزش و پرورش و مخصوصا از طریق اینترنت و سرویس وب در اختیار ما قرار میگیرد.
مدتهاست که اندیشمندان در مورد تأثیر اطلاعات و دانش از یک سو و جامعه از سوی دیگر سخن گفتهاند. این موضوع که اطلاعات را کلید قدرت و آموزش را کلید اطلاعات میدانند، موضوع تازهای نیست. این ایده توسط جان لاک، فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم ارائه شد. او تصور روشنی از آموزش داشت. از نظر او آموزش بزرگترین منفعت را برای هر کشور به بار میآورد. او ایده قرارداد اجتماعی بین مردم و حاکمیت را مطرح کرد.
از دید لاک دانشآموختگانش باید قادر باشند، جامعه مدنی خود و قرارداد اجتماعیاش را درست درک کنند و به تنهایی شایستگی اعمال حقوق خود را در چنین جامعهای داشته باشند. در اینجاست که نقش اطلاعات، آموزش و جامعه باز درک میشود. جامعه اطلاعاتی به هر 3 این مقولات یاری میرساند تا توانمندتر از همیشه رشد کنند و زمینه مشارکت دموکراتیک افراد جامعه را فراهم آورد.
جامعه اطلاعاتی در عصری ظاهر شد که جامعه غربی به جامعه و عصر پساصنعتی رسیده بود و واقع در دورانی به منصه ظهور رسید که پسامدرنیسم از دوران مدرن گذر کرده بود.
اگر جامعه پساصنعتی را جامعهای حاصل اقتصاد خدماتگرا نه اقتصاد تولیدگرا، که خود بر شیوه خط تولید بنا شده بود در نظر آوریم و دوران پست مدرنیسم را فرا رفتن از عصر پیکاسو و جیمز جویس بخوانیم، جامعه اطلاعاتی با چنین جامعهای و با چنین دورانی همراه بوده است. پس جامعه اطلاعاتی هم از این 2 جامعه و جریان تأثیر پذیرفته و البته اثر گذار هم بوده است.
تعریف مثبتتر جامعه اطلاعاتی نگرشهای مثبت به اطلاعات ودانش در جهت رشد ترقی جامعهانسانی است. لیکن این موضوع خود مبحثی طولانی و نیازمند فرصت کافی است2 مبحث در کنار مباحث جامعه اطلاعاتی همواره باید مد نظر قرار میگیرد:
1) درک و شناخت روز افزون ما نسبت به جمعآوری اطلاعات نظاممند به منظور تداوم بخشیدن به دیگر فعالیتها به ویژه پژوهشهای علمی، این جریان همان جریانی است که منجر به پیدایش علم اطلاعرسانی شد.
2) تمایل به درک ماهیت اطلاعات و ایجاد نظریه اطلاعات و جامعه ا طلاعاتی که در واقع تلاشی است جهت تدوین نظریههای عمومی اجتماعی که مفاهیمی همچون دانش، اطلاعات ارتباطات را گرد هم میآورد و به ایجاد نظریههای جامعه اطلاعاتی منجر میشود.
ویژگی اصلی یک جامعه اطلاعاتی آن است که اطلاعات، توانمندترین عامل اجتماعی،مکانی، فرهنگی و اقتصادی آن است. بنابراین در جامعه اطلاعاتی حرفههایی که به اطلاعات وابستهاند حرفههای غالب در آن جامعه هستند و فناوریهایی که از ذخیره، پردازش و بازیابی و انتشار اطلاعات حمایت و پشتیبانی میکنند، کاربرد متداول دارند.
نظریات رایج در مورد جامعه اطلاعاتی
1 - تحلیل مکلاپ و پورات: مکلاپ اقتصاددانی بود که تلاش کرد تحلیلی مشروح از تغییرات دردهه 1950و اوایل1960 آمریکا ارائه کند.
اساس ایده مکلاپ در تحلیلش چنین بود:«تولید دانش از چنان اهمیت اقتصادیای برخوردار است که میتوان آن را با تولید کالا مقایسه کرد». مکلاپ اساسا یک تحلیلگر اقتصادی بود نه یک مبلغ اجتماعی، از اینرو عمده کارهای او همراه بود با دادههای آماری که اساسا بکر و تازه بودند.
او به جای توجه به تولید کالاها، به مخارجی نظیر آموزش، پژوهش و توسعه پخش همگانی( رادیو و تلویزیون) خدمات حقوقی و چیزهایی از این دست پرداخت. به اعتقاد مکلاپ تمامی این خدمات به نوعی به دانش (آموزش) و توزیع دانش( نشر) مربوط میشد. مطالب ارائه شده توسط مکلاپ مورد توجه دولت ایالات متحده قرار گرفت، لذا «مارک یوری پورات» را جهت بررسی اقتصاد اطلاعات ایالات متحده مأموکردند. پورات اقتصاد ایالات متحده را به 3 بخش تقسیم کرد:
* بخش اطلاعاتی
* بخش ثانوی اطلاعات شامل محصولات و خدمات
* بخش غیراطلاعات
برآورد پورات این بود که حدود 50 درصد نیروی کار آمریکا در بخش اطلاعات قرار دارند. پدیده اقتصادیای که مکلاپ توصیف کرد و پورات آنها را به پیشبینی اقتصادی تغییر داد، مضامین اجتماعی بسیاری داشت.
2– تحلیل دانیل بل: دانیل بل یک نظریهپرداز اجتماعی بود. او در جامعه غربی تغییراتی را پیشبینی میکرد که نامش را جامعه پساصنعتی گذاشته بود. اساس نظریه وی این بود که تغییری که در اقتصاد از تولید کالا به ارائه خدمات به وقوع پیوسته است، ریشه در تولید دانش دارد. پیشبینی او این بود که رایانهها تاثیر زیادی در پیشرفتهای آینده خواهند داشت.
او تولید دانش را کلید تغییرات فناورانه (تکنولوژیک) و کاربرد آن در اقتصاد به شمار آورد. شاید روشنترین معرفی از جامعه پساصنعتی و جامعه اطلاعاتی در اثر یونجی مادسودا تحت عنوان جامعه اطلاعاتی به منزله جامعه پساصنعتی نمود یافته باشد.
3- یورگن هابرماس: تفسیر و تحلیل هابرماس، فیلسوف و جامعهشناس آلمانی از جامعه اطلاعاتی در اصطلاح او یعنی «حوزه عمومی» تبلور یافت. او حوزه عمومی را استعارهای از یک فضای مشترک یا عمومی که شکلگیری افکار عمومی در آن امکانپذیر است، دانست.
ایده اصلی هابرماس مبتنیبر این موضوع است که بهرغم پیروزی دموکراسی عمومی، اهمیت یافتن رسانههای گروهی، حوزه عمومی بهطور تناقضآمیزی در قرن بیستم تنزل اعتبار یافته است. به نظر او طبقه تحصیل کرده و متوسط جامعه از فعالیت سیاسی کنار کشیده و حالت منفعل به خود گرفتهاند.
از گفته هابرماس چنین استنباط میشود که او معتقد است افول دموکراسی عمومی و بخشبخش شدن جامعه پساصنعتی به رشد روزافزون رسانههای گروهی و دسترسیپذیری سریع این فناوری اطلاعات از طریق کانالهای ارتباطی سریع، ربط دارد.
4 – شیلر: شیلر یک جامعهشناس است. از نظر او بین جامعه اطلاعاتی و هر آنچه از قبل بر جامعه غربی میگذشت، نوعی گسست حاکم شده است. از نظر او جامعه جدید با تکیه بر رسانههای گروهی و فناوریهای اطلاعاتی و اقتصادی که از این جامعه پشتیبانی و حمایت میکردند، بهوجود آمده است.
5– آنتونی گیدنز: آنتونی گیدنز، جامعهشناس انگلیسی بر آن بود که جامعه اطلاعاتی ریشههای تاریخی عمیقی دارد و اطلاعات همواره جزء ضروری جامعه بوده است. گیدنز خطر ظهور قدرت دیگر از ناحیه جامعه اطلاعاتی و فناوری اطلاعات و ارتباطات را گوشزد میکند. از نظر او چنین اطلاعاتی از قبل وجود داشتهاند و رسانههای گروهی به پخش اطلاعات مشغول بودهاند، لیکن اکنون فناوریها عوض شدهاند. این فناوریها باعث مشارکت دموکراتیک در فضای سایبر (دنیای مجازی اطلاعات) میشوند. از این منظر اطلاعات پخش تقریباً غیرقابل کنترل و فرامرزی هستند.
6- فرانک وبستر: فرانک وبستر، جامعهشناس انگلیسی، بین کسانی که معتقدند جامعه اطلاعاتی پدیدهای کاملا جدید است و کسانی که آن را نمود کنونی تغییرات بلندمدت میدانند، تمایز قائل شده است. از دیدگاه او نظر دوم صحیح است و باید به جامعه اطلاعاتی همچون «اطلاعاتی کردن زندگی» نگاه کرد. در واقع جامعه اطلاعاتی یک روند تکاملی است نه همچون تحولی بنیادین و این موضوع؛ یعنی رشد آگاهی نسبت به اهمیت اطلاعات و انتقال آن است.
7 - مانوئل کاستلز: مانوئل کاستلز شاید مبسوطترین تحلیل از تکامل جامعه اطلاعاتی و وضعیت کنونی را ارائه کرده است. او میگوید شبکهها همه چیز را تغییر دادهاند و شبکهبندی الکترونیکی – یعنی اینترنت – تغییرات بنیادینی را به همراه داشته است.